قبولم نمی کند.......

خورشیدم و شهاب قبولم نمی کند.
سیمرغم و عقاب قبولم نمی کند.
عریان ترم ز شیشه و مطلوب سنگسار.
این شهر، بی نقاب قبولم نمی کند
ای روح بی قرار چه با طالعت گذشت.
عکسی شدم که قاب قبولم نمی کن.د
این چندمین شب است که بیدار مانده ام.
آنگونه ام که خواب قبولم نمی کند.
بیتاب از تو گفتنم آوخ که قرنهاست.
آن لحظه های ناب قبولم نمی کند.
گفتم که با خیال دلی خوش کنم ولی.
با این عطش سراب قبولم نمی کند.
بی سایه تر ز خویش حضوری ندیده ام.
حق دارد آفتاب قبولم نمی کند



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







پنج شنبه 13 / 7 / 1390برچسب:, |